چرندنامه

چرت و پرت روزانه ی من

چرندنامه

چرت و پرت روزانه ی من

جناح چپ

داشتم روزنامه می خوندم.

اون هم مشغول خوندن صفحات دیگه ی روزنامه بود.

پرسید: به نظرت انتخابات بعدی کی رأی می آره؟

گفتم: چه فرقی می کنی؟ مهم اینه که اصلح باشه! مهم اینه که خدمت کنه!

- به نظر تو دکتر تو این چهار سال چطور بود؟

گفتم: بد نبود! از دو تای قبلی که خیلی سر بود.

با تعجب پرسید: یعنی از محمد خاتمی هم بهتر بود؟

گفتم: از اون که صد در صد!

- ولی شنیدم که اگه انصراف نمی داد، مطمئناً رأی می آورد!!

گفتم: اگر این حرف راست باشه، بخاطر دروغ هایی است که می گه! وگرنه تو دوره ی قبلی هم کاری نکرد!

دوباره با تعجب پرسید: یعنی به نظر تو هیچ کاری نکرد؟!

با تبسمی پاسخ دادم: نظر من مهم نیست! کارشناسان بهتر نظر می دن!

گفت: ولی خدمات زیادی کرد!

تلخندی زدم و با گوشه چشم نگاهش کردم و پرسیدم: می شه چند تاش رو اسم ببری!

یه کمی خودش رو این ور و اون ور کرد و بعد با یه حالتی که خواست نشون بده که کم نیاورده گفت: البته خدمات که زیاد داشته، ولی اون چیزی که بیشتر از همه یادم مونده، بحث «گفتگوی تمدنها»ست!

گفتم: باز هم می تونی بگی؟

- حضور ذهن ندارم!!!

گفتم: ولی من کمکت می کنم!

در مورد گفتگوی تمدنها، می شه گفت که از نقاط قوتش بوده! اما تو مواردی که می خوام چندتاش رو اسم ببرم، خودت ببین چه خدماتی کرده!!!! در مورد انرژی هسته ای، نیروگاه ها و سانتریفوژها تعطیل! این از ترسش!! البته بدتر از این رو نمی گم! در مورد حرف های تبلیغاتی روز اولش مثلاً در مورد ماهواره؛ روز اوّل با آب و تاب از آزادی ماهواره سخن می گفت، وقتی که رئیس جمهور شد، گفت که این موضوع قبلاً به مجلس رفته و تکلیفش مشخصه! پس چرا دروغ گفت!!!می خواست رأی جمع کنه! البته این فقط یک مورد اجتماعیش بود! مثلاً آزادی و مرز اون رو مشخص نکرد! ولی خوب ازش استفاده تبلیغاتی کرد! در حالیکه مجلاتی مثل گل آقا و طنز و کاریکاتور هیئت وزیران رو به سخره می کشیدند، آقا دم از نبود آزادی بیان می زد! به همین دلیل بعد از رئیس جمهور شدن، کم آورد و اعلام کرد، که مجلس همراهش نیست! حالا چه ربطی داشت خدا می دونه! وقتی انتخابات مجلس انجام شد و مجلس هم اکثریتشون چپگرا شدند، گفت: نمی ذارن که کار کنم! اما نگفت چه کسانی و یا در چه حیطه ای نمی ذارن که کار کنه؟!!! همه ش حرفهای کلی و صدمن یه غاز می زد! یعنی تمام کارهاش رو بر پایه ی دروغ بسته بود!

در حیطه ی سیاسی که بدتر! مسئله ی مهم اینجاست که کسی که در جمهوری اسلامی کاندید ریاست جمهوری، مجلس و یا هر جای دیگه ای می شه، باید آرمان هاش رو قبول داشته باشه و بر پایه همون آرمان ها هم قسم می خوره، اما این آقا با توجه به قسمی هم که خورده بود، نامه ای رو که چند ماه پیش روزنامه ایران اون رو افشا کرد، به وزارت امور خارجه آمریکا می ده و اعلام می کنه که اگر پولهای ما رو آزاد کنید و ما رو از لیست کشورهای تروریست خارج کنید، ما حاضریم «اسرائیل» رو به رسمیت بشناسیم. مگه یکی از آرمان های انقلاب ما این نبود که اسرائیل رو یک رژیم غاصب می شناسیمش؟! پس چطور به خودش حق داد که چنین نامه ای رو به وزارت امور خارجه آمریکا بفرسته؟

راستی خاتمی به چه چیز خودش وفادار موند؟ به قسمش، آرمان های انقلاب، وعده های ماهواره ایی یا نه به آزادی که اعلام کرده بود؟

اون حتی طرح هایی رو که رفسنجانی و یک سری رو مثل سهمیه بندی بنزین و برداشتن یارانه ها  که خودش تصویب کرده بود رو اجرا نکرد! با اینکه برای مصوبات خودش تقریباً دو تا سه سال حداقل وقت داشت!!! اگر بد بودچرا تصویب کرد؟ اگر خوب بود چرا اجرا نکرد؟!

به نظر شخصی من تنها یک دلیل می تونست داشته باشه! می خواست برای رئیس جمهور آینده چالش درست کنه! همین! تا لااقل اگه تو دوره ی ریاست جمهوریش نتونست محبوبیت رو حفظ کنه، لااقل در دور بعدی همه او رو بهتر از رئیس جمهور بعد از خودش قبول داشته باشن! شاید ظاهرا مسئله پیچیده باشه، مثلاً فکر کنی که اگه از چپی ها اگه یکی رأی می آورد چی؟ اما همه مطمئن بودند با توجه به اینکه عملکرد خاتمی در 8 سال ریاست جمهوریش خوب نبوده و با توجه به این که شخصیت خاص و مشهوری مثل خاتمی نداشتند تا عَلَم کنند، شکست دوم خردادی ها مشخص بود!!!

پرسید: باز هم هست یا نه تموم شد؟!!!

گفتم: باقیش رو نمی شه گفت!! بی خیال الباقی شو!!! مثلاً دست های پشت پرده دوم خردادی ها در ماجرای.....

گفت: چرا حرفت رو قورت دادی، بگو دیگه!!!

لبخندی زدم و گفتم: گفتم که بعضی چیزها نگفتنی است!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد