چرندنامه

چرت و پرت روزانه ی من

چرندنامه

چرت و پرت روزانه ی من

از فریب تا حقیقت

- قرار شد که در مورد فریب کروبی در دوره ی قبل انتخابات ریاست جمهوری بگی!

- اگه یادت باشه دوره ی قبل این آقا گفت که اگه رئیس جمهور بشه به هر ایرانی ماهی 50 هزارتومان می ده! پرداختش فریب نبود! بلکه اونچه که فریب محسوب می شد این بود که طرح هدفمند کردن یارانه ها از قبل تصویب شده بود و هر رئیس جمهور دیگه هم که می اومد باید این کار رو می کرد. اما این آقا می خواست که تمام این ماجرا رو به اسم خودش تمام کنه! حتی وقتی که دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور شد و اجرای هدفمند کردن یارانه ها رو شروع کرد، آقای کروبی گفت که ایشان طرح رو از من دزدیده!!!! در حالیکه این یه دروغ شاخ دار بود که گفت! ایشان فقط قصد داشتند که با این جمله برای خودشون رأی جمع کنند. وگرنه طرحی که باید توسط هر رئیس جمهور دیگر اجرا بشه، نیاز به بوق و کرنا کردن بنام شخصی نداشت!

- خوب اینجا دو تا مسئله پیش می آید! اول اینکه با این حساب دکتر هنر نکرده که می خواد ماهی 70 تا 80 هزار تومان پرداخت کنه! چون طرحش قبلاً تصویب شده بود دوم اینکه دکتر هم همین مسئله رو اعلام کرده، اون هم نزدیک انتخابات!!!

- قبل از هر چیز بگم که تفکر سیاسی تو هم کم کم داره راه می افته!

من خنده ام گرفت، اما اون خیلی ناراحت شد! با همون ناراحتی گفت:

- یعنی من اینقدر خنگ نشون می دم؟!!

گفتم: نه! منظورم این بود که داری کم کم از آکبندی درش می آری!!!

با قیافه ای حق به جانب که انگار در یک مناظره پیروز شده گفت:

- طفره نرو! این دو تا مسئله رو چه جوری توجیه می کنی؟!!!

تعجب کردم! گفتم:

- توجیه چرا؟ وقتی مسئله ای به این آشکارا وجود داره!!!

جا خورد. انگار نمی خواست قبول کنه که این دو مسئله توضیح کامل داره! من هم ادامه دادم:

در مورد مسئله ی اولت باید بگم که اتفاقاً هنر رو دکتر کرد! چرا که حرف زدن اصلاً سخت نیست! عمل کردن سخته! مثلاً اگه من الان بگم من یک ماهه تمام دنیا رو فتح می کنم آیا کار سختی حساب می شه؟ آیا توانش رو دارم؟ دکتر برخلاف تمام حرفها، عمل کرد. تا حالا هم بسترسازی کرده و همه چیز آماده پرداخت این مبلغ به مردم هست! الان هم که بسترسازی شده، اصلاح طلبان تمام تلاششون رو می کنن که ریاست جمهوری رو به دست بگیرند تا از کاشته ی دکتر استفاده کنن و اون رو به اسم اصلاح طلبان تموم کنند. در حالیکه خاتمی در دوره ی ریاست جمهوری خودش، با اینکه این طرح رو تصویب کرده بود، جرأت اجراش رو نداشت، چون به وجه ی خودش بیشتر از مصالح مردم فکر می کرد. اما امروز که همه چیز آماده شده، موسوی رو به میدان می آرند که برخی از اصولگرایان رو هم جذب بکنند!!! وگرنه دلیلی نداشت که برای دوره ی قبل دکتر معین رو که از اسم و رسم خاصی بین مردم برخوردار نبود معرفی کنند و این دوره یه پیرمرد 68 ساله رو که مشهورتر از دکتر معین هست، کاندید کنند!!!

در مورد مسئله دوم باید بگم که اولاً دکتر الان رئیس جمهور هست و هنوز هم کاندیداتوریش رو اعلام نکرده! پس حرفهاش رو باید از نظر رئیس جمهور بودنش توجه کرد! ثانیاً سال 80 که خاتمی رئیس جمهور بود و برای بار دوم می خواست رئیس جمهور بشه، همین رویه رو پیش گرفت! چطور اون موقع ایراد نداشت! اما الان ایراد پیدا کرده؟!!! بعضی ها حتی از پخش رئیس جمهور در تلویزیون شاکی هستند!!!!! در صورتی که در همون دوره دوم آقای خاتمی هم تلویزیون همین رویه رو پیش گرفت! از دکتر توکلی که نماینده ی اصولگرایان بود هیچ برنامه ای تا زمان تبلیغات پخش نکرد، تا اینکه لحظه ی تبلیغات انتخابات مثل همه ی کاندیداها از دکتر توکلی برنامه نشون داد!!!!

- همچین می گی پیرمرد 68 ساله که انگار حق زندگی کردن نداره؟!!! 68 ساله یعنی تجربه!!!

- نه! من همچین چیزی نگفتم. اولاً کسی که از اول سال تا حالا دو سه بار بیمارستان بستری بوده، چطور می خواد طول 4 سال مملکت رو اداره کنه! همه اش مسئولیتش می افته گردن معاونینش که با رأی و نظر خودش انتخاب شده و کسانی هستند که البته ممکنه اگر از مردم نظرخواهی کنند، این افراد رو قبول نداشته باشن! با این حساب عملاً رأی مردم بی ارزش می شه!!! ثانیاً این آقا در دوره ی بعدی حق شرکت در انتخابات رو نداره!!‌ چون طبق قانون جدید افراد بالای 70 سال نمی تونند کاندیدا بشن!!!! یعنی اگه طرح و پروژه ای رو بخواد اجرا کنه و تموم نشده باشه، دوره بعدی صددرصد در دست خودش نیست! پس چنین رئیس جمهوری فقط برای ویترین به درد می خوره و لاغیر!!!!

گشت ارشاد

تلفنم زنگ خورد.

- الو بفرمایید!

- سلام! چطوری؟ خوبی؟! چی کار می کنی؟

گفتم: تو هنوز فرهنگ استفاده از تلفن رو یاد نگرفتی؟!! کوتاه و مختصر حرف بزن!

- چقدر خسیسی!!!

گفتم: تمومش کن! در این مورد خونه صحبت می کنیم!چی شده؟!

گفت: شنیدی مهندس موسوی چی گفته؟!

با عصبانیت گفتم: زنگ زدی همین رو بگی!!!

- آخه نمی دونی چی گفته؟ گفته «اگر رئیس جمهور شدم، گشت ارشاد رو جمع می کنم»!!!!!!!!!!!!

عصبانیتم کمی فروکش کرد. با یه آرامش و یه خنده ای از ته دل کردم و گفتم: خونه با هم بیشتر صحبت می کنیم.

تو راه فکر می کردم که چرا بعضی ها سعی دارند با دروغ و نیرنگ رأی جمع کنند؟!! تو همین فکرها بودم و روزنامه می خوندم و اتفاقا همین مطلب رو هم مرور می کردم که نفهمیدم که چطور رسیدم خونه! تا من رو دید بدون سلام گفت: نگفتی نظرت چیه؟!!

لبخندی زدم و گفتم: باز هم که سلام یادت رفت!!! اما بذار یه نفسی بکشم! چشم! نظرم رو هم می دم!

اصرار زیادیش باعث شد که از همون در درب خونه توضیحاتم رو شروع کنم.

- ببین عزیزم! این یه کلک و حقه است! اصلاً هم منطقی نیست! دلیلش هم واضحه! نیروی انتظامی به دو گروه تشکیل می شه! امنیتی - راهنمایی و رانندگی. هر دو گروه مستقیماً زیر نظر مقام معظم رهبری هستند! اما برای تأمین امنیت رانندگی، طبق دستورات مقام معظم رهبری، از شورای شهر هم دستوراتی رو برای راهنمایی و رانندگی صادر می کنند. حالا ایشان باید بفرمایند که چطور نهادی که زیر نظرشون نیست رو می خوان بهش دستور بدن!!!

پرسید: عبدالله رمضان زاده، قائم مقام دبیرکل حزب مشارکت گفته: «من این حرف مهندس موسوی رو درک نکردم» و در ادامه هم گفته: «این موضع سطح انتظارات و تقاضاها رو افزایش می ده. باید توجه داشت که تا چه حد ظرفیت وجود دارد. امروز مهمترین کاری که باید انجام بدیم اینه که انتظارات رو در هیچ زمینه ای بالا نبریم؛ چرا که به افزایش بی اعتمادی در جامعه کمک می کنه!!» من دلیل حرفش رو در ارتباط با حرف موسوی خوب نفهمیدم؟ یعنی چی؟ یعنی اینکه مردم پررو می شن؟!

گفتم: من هم این مطلب رو خوندم! نه! منظور این آقا این موضوع نبوده! بلکه ایشون خوب فهمیدن که مهندس موسوی و یا هر کس دیگری که به ریاست جمهوری برسه، نمی تونه چنین کاری رو بکنه! بنابراین بعدها مردم از مهندس موسوی می پرسن که چی شد؟ چرا «گشت ارشاد رو جمع نکردی؟» و این یعنی اینکه با توجه به مباحثی همچون آزادی مردم و آزاد کردن ماهواره ها که توسط سید محمد خاتمی اعلام شد و در دوران ریاست جمهوریش نتونست اجرایی کنه، و قبلاً هم بهت گفتم که دست این آقا و ریاست جمهوری نیست، آبروی اصلاح طلبان می ره! چرا که مردم بعد از این خواهند گفت: «خاتمی و موسوی که از بزرگان و معتمدین در بین مردم بودند، دروغگو از آب دراومدند، وای به حال دیگران.» نمونه اش هم کروبی تو دوره ی قبلی بود.

- تازه دارم می فهم که چرا قبلاً گفتی که موسوی هم با دروغ پیش اومده!!!! راستی از کروبی گفتی، می شه بیشتر توضیح بدی!

گفتم: نه موسوی، که اصلاح طلبان با این حربه پیش اومدن! دو کار اساسی در دستور کارشون هست! یکی مظلوم نمائی و دیگری دروغگویی!! انشاالله بعد از ناهار برات باقیش رو تعریف می کنم!

جناح چپ

داشتم روزنامه می خوندم.

اون هم مشغول خوندن صفحات دیگه ی روزنامه بود.

پرسید: به نظرت انتخابات بعدی کی رأی می آره؟

گفتم: چه فرقی می کنی؟ مهم اینه که اصلح باشه! مهم اینه که خدمت کنه!

- به نظر تو دکتر تو این چهار سال چطور بود؟

گفتم: بد نبود! از دو تای قبلی که خیلی سر بود.

با تعجب پرسید: یعنی از محمد خاتمی هم بهتر بود؟

گفتم: از اون که صد در صد!

- ولی شنیدم که اگه انصراف نمی داد، مطمئناً رأی می آورد!!

گفتم: اگر این حرف راست باشه، بخاطر دروغ هایی است که می گه! وگرنه تو دوره ی قبلی هم کاری نکرد!

دوباره با تعجب پرسید: یعنی به نظر تو هیچ کاری نکرد؟!

با تبسمی پاسخ دادم: نظر من مهم نیست! کارشناسان بهتر نظر می دن!

گفت: ولی خدمات زیادی کرد!

تلخندی زدم و با گوشه چشم نگاهش کردم و پرسیدم: می شه چند تاش رو اسم ببری!

یه کمی خودش رو این ور و اون ور کرد و بعد با یه حالتی که خواست نشون بده که کم نیاورده گفت: البته خدمات که زیاد داشته، ولی اون چیزی که بیشتر از همه یادم مونده، بحث «گفتگوی تمدنها»ست!

گفتم: باز هم می تونی بگی؟

- حضور ذهن ندارم!!!

گفتم: ولی من کمکت می کنم!

در مورد گفتگوی تمدنها، می شه گفت که از نقاط قوتش بوده! اما تو مواردی که می خوام چندتاش رو اسم ببرم، خودت ببین چه خدماتی کرده!!!! در مورد انرژی هسته ای، نیروگاه ها و سانتریفوژها تعطیل! این از ترسش!! البته بدتر از این رو نمی گم! در مورد حرف های تبلیغاتی روز اولش مثلاً در مورد ماهواره؛ روز اوّل با آب و تاب از آزادی ماهواره سخن می گفت، وقتی که رئیس جمهور شد، گفت که این موضوع قبلاً به مجلس رفته و تکلیفش مشخصه! پس چرا دروغ گفت!!!می خواست رأی جمع کنه! البته این فقط یک مورد اجتماعیش بود! مثلاً آزادی و مرز اون رو مشخص نکرد! ولی خوب ازش استفاده تبلیغاتی کرد! در حالیکه مجلاتی مثل گل آقا و طنز و کاریکاتور هیئت وزیران رو به سخره می کشیدند، آقا دم از نبود آزادی بیان می زد! به همین دلیل بعد از رئیس جمهور شدن، کم آورد و اعلام کرد، که مجلس همراهش نیست! حالا چه ربطی داشت خدا می دونه! وقتی انتخابات مجلس انجام شد و مجلس هم اکثریتشون چپگرا شدند، گفت: نمی ذارن که کار کنم! اما نگفت چه کسانی و یا در چه حیطه ای نمی ذارن که کار کنه؟!!! همه ش حرفهای کلی و صدمن یه غاز می زد! یعنی تمام کارهاش رو بر پایه ی دروغ بسته بود!

در حیطه ی سیاسی که بدتر! مسئله ی مهم اینجاست که کسی که در جمهوری اسلامی کاندید ریاست جمهوری، مجلس و یا هر جای دیگه ای می شه، باید آرمان هاش رو قبول داشته باشه و بر پایه همون آرمان ها هم قسم می خوره، اما این آقا با توجه به قسمی هم که خورده بود، نامه ای رو که چند ماه پیش روزنامه ایران اون رو افشا کرد، به وزارت امور خارجه آمریکا می ده و اعلام می کنه که اگر پولهای ما رو آزاد کنید و ما رو از لیست کشورهای تروریست خارج کنید، ما حاضریم «اسرائیل» رو به رسمیت بشناسیم. مگه یکی از آرمان های انقلاب ما این نبود که اسرائیل رو یک رژیم غاصب می شناسیمش؟! پس چطور به خودش حق داد که چنین نامه ای رو به وزارت امور خارجه آمریکا بفرسته؟

راستی خاتمی به چه چیز خودش وفادار موند؟ به قسمش، آرمان های انقلاب، وعده های ماهواره ایی یا نه به آزادی که اعلام کرده بود؟

اون حتی طرح هایی رو که رفسنجانی و یک سری رو مثل سهمیه بندی بنزین و برداشتن یارانه ها  که خودش تصویب کرده بود رو اجرا نکرد! با اینکه برای مصوبات خودش تقریباً دو تا سه سال حداقل وقت داشت!!! اگر بد بودچرا تصویب کرد؟ اگر خوب بود چرا اجرا نکرد؟!

به نظر شخصی من تنها یک دلیل می تونست داشته باشه! می خواست برای رئیس جمهور آینده چالش درست کنه! همین! تا لااقل اگه تو دوره ی ریاست جمهوریش نتونست محبوبیت رو حفظ کنه، لااقل در دور بعدی همه او رو بهتر از رئیس جمهور بعد از خودش قبول داشته باشن! شاید ظاهرا مسئله پیچیده باشه، مثلاً فکر کنی که اگه از چپی ها اگه یکی رأی می آورد چی؟ اما همه مطمئن بودند با توجه به اینکه عملکرد خاتمی در 8 سال ریاست جمهوریش خوب نبوده و با توجه به این که شخصیت خاص و مشهوری مثل خاتمی نداشتند تا عَلَم کنند، شکست دوم خردادی ها مشخص بود!!!

پرسید: باز هم هست یا نه تموم شد؟!!!

گفتم: باقیش رو نمی شه گفت!! بی خیال الباقی شو!!! مثلاً دست های پشت پرده دوم خردادی ها در ماجرای.....

گفت: چرا حرفت رو قورت دادی، بگو دیگه!!!

لبخندی زدم و گفتم: گفتم که بعضی چیزها نگفتنی است!

اگر ثانیه توان سخن گفتن داشت

می گفت:

چقدر دور خودم بچرخم!

تبلیغات!!!!

واقعاً حوصله ام سر رفت! نمی دونم از دست بعضی ها چیکار کنم؟

آخه خداوکیلی تلویزیون کم تبلیغات نشون میده! رادیو کم تبلیغات پخش می کنه! روزنامه هم کم تبلیغات دارند؟ همین اینترنت خودمون کم تبلیغات توش هست؟!

حالا نوبت به ایمیلهای شخصی هم می رسه!

وارد ایمیلم شدم! فقط سه روز سر نزده بودم! خدای من 179 ایمیل!!! اینا از کجا اومدن! من این همه آدم تو عمرم ندیدم که این همه ایمیل دریافت کردم.

وارد INBOX  می شم! تیترها: «جای شما اینجا خالیست» یعنی ما هم تبلیغ بدیم! «عکس خفن از مرگ ...» «عکسهای جدید گلشیفته فراهانی» «عکسهای جدید میترا حجار» «دانلود فیلم» «دانلود آهنگ» و....

این آخریها هم که بعضی ها خیلی پررو شدند! ((باعرض پوزش از همه دوستان و خوانندگان)) «آنهایی که مشکل جنسی دارند!» «برای آنان که می خواهند از رابطه زناشوئی بیشتر لذت ببرند!» و .....

خجالت هم خوب چیزیه! وسط این ایمیلهام یه تعداد ایمیل مورد نیازم هم بود! خدایا! چه جوری ایمیل های مورد نیازم رو پیدا کنم؟! حالا تو دلم یه سره فحش می دم!

آخه لامذهبا! بی عقلا! مثلاً یکی من! اصلاً این ایمیلها رو نمی خونم! به چه دردی می خوره! فقط پولش رو از یه بدبختی می گیرید! چرا می فرستید و با اعصاب مردم بازی می کنید؟! قبول باید در رسانه ها و حتی اینترنت تبلیغ کرد! اما نه تو حریم خصوصی مردم! ایمیل، یعنی صندوق پستی شخصی که کسی با کسی کاری داره، نامه الکترونیکی بفرسته! نه اینکه شما مزاحم مردم بشید! خجالت هم خوب چیزیه!

ولی چه فایده! باید یه فکر دیگه ای بکنم! شما چی پیشنهاد می دید؟